خلاصه کامل کتاب ناخودآگاه زیباشناختی – ژاک رانسیر

خلاصه کتاب ناخودآگاه زیباشناختی ( نویسنده ژاک رانسیر )
کتاب ناخودآگاه زیباشناختی اثر ژاک رانسیر، تحلیلی عمیق از کاربرد نظریات روانکاوی فروید در قلمرو هنر و ادبیات ارائه می دهد، نه برای رد فروید، بلکه برای بررسی و نقد شیوه های به کارگیری روش های او. این اثر نقدی هوشمندانه بر نسبت پیچیده میان ناخودآگاه و زیبایی شناسی است که به درکی تازه از هر دو حوزه منجر می شود.
درک روابط پیچیده میان ناخودآگاه و زیبایی شناسی، به ویژه در بستر فلسفه و هنر معاصر، امری ضروری است. کتاب «ناخودآگاه زیباشناختی» (The Aesthetic Unconscious) اثر فیلسوف برجسته فرانسوی، ژاک رانسیر، به عنوان اثری کلیدی در فلسفه معاصر، به این موضوع محوری می پردازد. این اثر فراتر از یک تحلیل ساده، به بررسی و نقد چگونگی به کارگیری روش های روانکاوی فرویدی در تحلیل آثار هنری و ادبی می پردازد. اهمیت این کتاب در توانایی آن برای گشودن افق های جدیدی در فهم این ارتباطات نهفته است، به گونه ای که خواننده را به درکی عمیق و تحلیلی از محتوا و استدلال های رانسیر سوق می دهد.
ژاک رانسیر: فیلسوفی در تقاطع اندیشه ها
ژاک رانسیر، متولد سال 1940، فیلسوفی نام آور و استاد فلسفه اهل فرانسه است که جایگاه ویژه ای در میان متفکران معاصر به خود اختصاص داده است. او که در ابتدا با همکاری در نگارش مشترک «خوانش کاپیتال» (1968) در کنار فیلسوف مارکسیست ساختارگرا، لوئی آلتوسر، مطرح شد، بعدها به تدریج از خط فکری استاد خود فاصله گرفت و مسیر فکری مستقل و انتقادی خود را شکل داد. رانسیر به دلیل رویکردهای انتقادی اش به تقسیم بندی های سنتی در حوزه های فلسفه، سیاست و هنر شهرت دارد. او همواره در آثارش به دنبال واکاوی نحوه توزیع حس ها، کلام ها و جایگاه ها در جامعه و به چالش کشیدن سلسله مراتب های موجود است. آثار برجسته او نظیر «استاد نادان»، «سیاست زیباشناسی» و «تماشاگر رهایی یافته» نشان دهنده عمق اندیشه و وسعت پژوهش های او در این حوزه هاست.
کتاب «ناخودآگاه زیباشناختی» نیز در همین راستا، موقعیت ویژه ای در مجموعه آثار رانسیر دارد. این کتاب نه تنها ادامه رویکرد انتقادی او به تحلیل های موجود است، بلکه تلاشی برای روشن کردن ارتباطات پنهان و پیچیده میان مفاهیم فلسفی، روانکاوانه و هنری است. رانسیر در این اثر، با دقت و وسواس خاص خود، به بررسی نقاط تلاقی و تعارض میان اندیشه های فروید و حوزه زیبایی شناسی می پردازد و از این طریق، افقی جدید برای درک ماهیت هنر و جایگاه ناخودآگاه در آن می گشاید. این اثر در بافتار کلی آثار او، نمونه ای بارز از تلاش رانسیر برای «اندیشیدن به آن چیزی که نمی اندیشد» و به چالش کشیدن پیش فرض های پذیرفته شده است.
چرا ناخودآگاه زیباشناختی؟ درک منظور رانسیر از زیباشناختی
پرسش اصلی در مواجهه با عنوان «ناخودآگاه زیباشناختی» این است که ژاک رانسیر دقیقاً چه هدفی را دنبال می کند و منظور او از واژه «زیباشناختی» (Aesthetic) چیست؟ رانسیر در مقدمه کتابش به وضوح بیان می کند که هدف او نه تخصص در روانکاوی است و نه قصد بی اعتبار کردن اندیشه های زیگموند فروید. بلکه او می کوشد تا به چگونگی به کارگیری روش ها و مفاهیم روانکاوانه فروید در تحلیل آثار ادبی و هنری بپردازد و پیامدهای این به کارگیری را مورد بررسی و نقد قرار دهد. این رویکرد تمایز اساسی بین کار رانسیر و رویکردهای رایج روانکاوانه ایجاد می کند که اغلب به تقلیل هنر به نمودهای ناخودآگاه فرویدی می پردازند.
از دیدگاه رانسیر، «زیباشناختی» صرفاً به معنای علم زیبایی یا هنر نیست، بلکه ریشه های عمیق تری در معنای کانتی آن دارد؛ به «اشکال حسیّت» و «اندیشه به آن چیزی که نمی اندیشد» اشاره دارد. این تمایز بنیادین، کل خوانش کتاب را متحول می کند.
برای رانسیر، «زیباشناختی» در معنای عمیق تری به کار می رود که ریشه های آن را باید در فلسفه کانت جستجو کرد. «استتیک» یا «زیباشناختی» برای او نه صرفاً نام یک رشته علمی یا علم زیبایی است، بلکه به «اشکال حسیّت» (forms of sensibility) اشاره دارد؛ یعنی ساختارهایی که از طریق آن ها، جهان برای ما قابل ادراک و تجربه می شود. این مفهوم همچنین به «اندیشه به آن چیزی که نمی اندیشد» (thought that does not think) باز می گردد. این عبارت پیچیده، به ظرفیت هنر و ادبیات برای بیان و آشکارسازی نااندیشیده، ناگفته، و آنچه ورای آگاهی متعارف قرار دارد، اشاره دارد. هنر، به این معنا، قلمرویی است که در آن، ایده ها و احساسات به گونه ای تجلی می یابند که فراتر از منطق صریح و اندیشه خودآگاهانه است.
این تمایز در فهم معنای «زیباشناختی» برای درک کل کتاب حیاتی است. رانسیر معتقد است که تقلیل ناخودآگاه زیباشناختی (یعنی همان قلمرو نااندیشیده در هنر) به ناخودآگاه فرویدی (یعنی رانه ها، آرزوهای سرکوب شده و مکانیزم های دفاعی فردی)، به نوعی تحریف و محدود کردن پتانسیل رهایی بخش و براندازنده هنر است. او در پی آن است که نشان دهد چگونه این دو ناخودآگاه، در عین حال که می توانند با یکدیگر تبانی و ارتباط داشته باشند، در مواردی نیز در تضاد قرار می گیرند و تقلیل یکی به دیگری، موجب از دست رفتن جنبه های مهمی از تجربه زیباشناختی می شود.
تحلیل جامع فصل به فصل کتاب ناخودآگاه زیباشناختی
فصل ۱: فروید چه ارتباطی با زیباشناسی دارد؟
رانسیر در این فصل، نقطه آغازین بحث خود را بر چگونگی ورود فروید به قلمرو زیبایی شناسی قرار می دهد. فروید به عنوان بنیان گذار روانکاوی، عمدتاً بر تحلیل ذهن انسان، ناخودآگاه و اختلالات روانی متمرکز بود. اما رانسیر نشان می دهد که فروید در ابداع روش روانکاوی خود، یک «هم پیمانی» ناگفته با ادبیات و هنر برقرار کرد. این هم پیمانی نه به معنای تحلیل روانکاوانه آثار هنری به شیوه تقلیل گرا، بلکه به این معناست که فروید، ادبیات بزرگانی چون گوته، شیلر، شکسپیر و سوفوکل را نه صرفاً موضوع تحلیل، بلکه ابزاری برای صورت بندی مفاهیم روانکاوانه خود می دید. او از قدرت روایت و تخیل ادبی برای گریز از محدودیت های پزشکی پوزیتیویستی زمان خود بهره گرفت.
رانسیر تحلیل می کند که چگونه فروید با تکیه بر ادبیات، نوعی «پزشکی دیگر» را صورت بندی می کند؛ پزشکی که بر خلاف رویکرد پوزیتیویستی که به دنبال علل فیزیکی و قابل اندازه گیری برای بیماری هاست، به لایه های پنهان و ناخودآگاه ذهن نفوذ می کند. این هم پیمانی، فروید را قادر ساخت تا مفهومی از ناخودآگاه را فراتر از صرفاً یک مکانیسم زیستی یا روانی ارائه دهد؛ ناخودآگاهی که در بطن بیان هنری و ادبی نهفته است و به شیوه ای غیرمستقیم، حقایقی را آشکار می سازد.
فصل ۲: سوژه ی ناقص (The Incomplete Subject)
در این فصل، رانسیر به تحلیل مفهوم «سوژه ناقص» می پردازد؛ مفهومی که ریشه های عمیقی در نظریه روانکاوی و فلسفه دارد. او نشان می دهد که چگونه از دیدگاه فرویدی، سوژه انسانی همواره درگیر نقص و کمبود است. این نقص نه تنها به دلیل سرکوب رانه ها و آرزوهای ناخودآگاه رخ می دهد، بلکه در خود ساختار سوژگی انسانی نیز نهفته است. سوژه فرویدی، همواره با شکاف ها، تعارضات و ناتمامی ها روبروست که در نهایت، این ناتمامی ها در تعابیر و تفاسیر هنری نیز بازتاب می یابند.
رانسیر با نگاهی انتقادی، به محدودیت های این مفهوم در تحلیل زیباشناختی می پردازد. او معتقد است که تقلیل اثر هنری به صرف بیانگر نقص های سوژه یا تجلی ناخودآگاه سرکوب شده، نمی تواند تمامیت و پیچیدگی تجربه زیباشناختی را دربرگیرد. هنر، از دیدگاه او، صرفاً محصول یا نمود نقص نیست، بلکه خود می تواند فضایی برای خلق، مقاومت و بازآرایی واقعیت باشد؛ فضایی که در آن، سوژه نه تنها نقص های خود را بازتولید می کند، بلکه می تواند به فراتر از آن ها نیز دست یابد. رانسیر بر آن است که این رویکرد تقلیل گرایانه، قدرت و استقلال هنر را نادیده می گیرد.
فصل ۳: انقلاب زیباشناختی (The Aesthetic Revolution)
این فصل، معرفی کننده یکی از مفاهیم محوری و کمتر شناخته شده در اندیشه رانسیر است: «انقلاب خاموش» یا «انقلاب زیباشناختی». این انقلاب، بر خلاف انقلاب های سیاسی آشکار، یک دگرگونی پنهان و تدریجی در شیوه ادراک، حس و ارتباط انسان با جهان است که از دل تحولات هنر و ادبیات رمانتیک آغاز شد و به تدریج، فضایی کاملاً جدید برای اندیشه و نوشتار گشود. رانسیر این انقلاب را به عنوان لحظه ای تاریخی معرفی می کند که در آن، مرزهای سنتی میان اندیشه و نااندیشه، کلام و سکوت، و واقعیت و تخیل، دستخوش تغییر می شوند.
تحلیل رانسیر از اینهمانی «اندیشه و نااندیشه» در بستر این انقلاب، بسیار حائز اهمیت است. او نشان می دهد که چگونه در قلمرو زیباشناختی، اندیشه نه تنها در قالب مفاهیم صریح و استدلال های منطقی، بلکه در قالب همان «نااندیشیده» نیز ظاهر می شود. هنر، به بیان او، توانایی بیان ایده ها و احساساتی را دارد که پیش از این در چارچوب زبان و منطق قابل بیان نبودند. این همانی، منبع قدرتی متمایز است که اجازه می دهد تا نابرابری ها و سلسله مراتب های موجود در جامعه به چالش کشیده شوند. انقلاب زیباشناختی، با خلق فضایی برای اندیشه به آنچه نمی توان اندیشید، زمینه ای برای بازتعریف قلمروهای سیاسی و اجتماعی نیز فراهم می آورد. این انقلاب، بنیانگذار فهم مدرن از هنر به مثابه فعالیتی مستقل و دارای پتانسیل دگرگون ساز است.
فصل ۴: دو شکل از گفتار خاموش (Two Forms of Silent Speech)
در این فصل، ژاک رانسیر به بررسی عمیق مفهوم «لوگوس خاموش» (silent logos) افلاطون، به ویژه در ارتباط با نوشتار، می پردازد. افلاطون نوشتار را نوعی گفتار خاموش می دانست که برخلاف گفتار شفاهی و زنده، نمی تواند خود را توجیه کند، از خود دفاع کند، یا مخاطب مناسب خود را تشخیص دهد. این گفتارِ «پُرگو و خاموش»، از دید افلاطون، ممکن است به دست هر کسی بیفتد و در نتیجه، به سوءتفاهم و تحریف منجر شود.
رانسیر این ایده را مورد ارزیابی قرار می دهد و آن را در تقابل با «گفتار کنشگر» قرار می دهد؛ گفتاری که هدایت شده است، هدفمند است و قدرت تأثیرگذاری دارد. او نشان می دهد که چگونه این دو شکل از گفتار، هر یک پیامدهای خاص خود را در مفهوم ناخودآگاه زیباشناختی دارند. نوشتار به عنوان گفتار خاموش، قلمرویی را برای تجلی ناخودآگاه زیباشناختی فراهم می کند؛ جایی که معنا نه از طریق قصد صریح نویسنده، بلکه از طریق ساختار و فرم اثر، و همچنین از طریق واکنش خواننده، شکل می گیرد. این گفتار، با وجود «خاموش» بودنش، قدرت بازگشایی افق های جدیدی از معنا و ادراک را دارد. رانسیر بر این باور است که نوشتار می تواند اندیشه هایی را به تصویر بکشد که در قالب گفتار شفاهی امکان پذیر نیستند و از این رو، ارتباط تنگاتنگی با مفهوم ناخودآگاه زیباشناختی دارد.
فصل ۵: از یک ناخودآگاه به ناخودآگاه دیگر (From One Unconscious to Another)
این فصل، نقطه اوج نقد ژاک رانسیر و یکی از مهم ترین بخش های کتاب «ناخودآگاه زیباشناختی» است. رانسیر در اینجا به بررسی روابط پیچیده و در هم تنیده «تبانی و تضاد» میان «ناخودآگاه زیباشناختی» و «ناخودآگاه فرویدی» می پردازد. او معتقد است که فروید، با وجود ادعای خود مبنی بر رهایی از سنت فلسفی و پزشکی پیشین، ناخودآگاه خود را در بافتاری ادبی و زیباشناختی بنا نهاد. این تبانی در جایی رخ می دهد که فروید، برای توجیه نظریه روانکاوی خود و مقابله با پزشکی پوزیتیویستی، به آثار ادبی و اساطیری بزرگ (همانند تفاسیر رؤیاها و تحلیل آثار هنرمندان) متوسل می شود و آنها را هم پیمان خود در ابداع روانکاوی قرار می دهد.
اما این تبانی، به تدریج به تضاد نیز می انجامد. رانسیر به شدت با تقلیل ناخودآگاه زیباشناختی به صرف ناخودآگاه فرویدی مخالف است. او نشان می دهد که ناخودآگاه زیباشناختی، به معنای قلمرو «اندیشه به آن چیزی که نمی اندیشد» و «اشکال حسیّت»، دارای استقلالی است که نمی توان آن را صرفاً به رانه ها، آرزوهای سرکوب شده یا مکانیزم های دفاعی فرویدی تقلیل داد. تقلیل هنر به نمودار شدن ناخودآگاه فردی هنرمند، از نظر رانسیر، به معنای نادیده گرفتن قدرت تحول آفرین و خلاق هنر است. او تأکید می کند که آثار هنری نه تنها به عنوان آیینه ای از ذهن هنرمند عمل نمی کنند، بلکه خود دارای پتانسیل هایی برای دگرگون سازی ادراک و حس جمعی هستند که فراتر از هرگونه تفسیر روانکاوانه فردی است. رانسیر در این فصل، شروط مواجهه میان این دو روایت از ناخودآگاه را بر اساس شاخص های خود فروید تبیین می کند و نشان می دهد که چگونه فروید، در عین استفاده از ادبیات، در نهایت آن را به ابزاری برای تأیید نظریات خود تبدیل می کند، در حالی که رانسیر به دنبال حفظ استقلال و پیچیدگی ناخودآگاه زیباشناختی است.
فصل ۶: تصحیحات فروید (Freud’s Corrections)
در این فصل، ژاک رانسیر به دقت تلاش های زیگموند فروید را برای «تصحیح» یا بسط نظریات خود، به ویژه در مواجهه با آثار هنری و ادبی، مورد بررسی قرار می دهد. فروید در طول کار خود، گاهی با آثاری مواجه می شد که به سادگی در چارچوب تئوری های اولیه او نمی گنجیدند، یا نیاز به توضیح و تفسیرهای عمیق تری داشتند. این «تصحیحات» در واقع نشان دهنده انعطاف پذیری نظری فروید یا تلاش او برای پاسخگویی به پیچیدگی های بیان هنری بود. رانسیر این لحظات را نه تنها فرصتی برای درک بیشتر تحول اندیشه فروید، بلکه به عنوان نقاطی می بیند که در آن، محدودیت های رویکرد فرویدی در تحلیل هنر آشکار می شوند.
رانسیر معتقد است که این تصحیحات، هرچند به ظاهر تلاش هایی برای سازگاری بیشتر نظریه با واقعیت هنر هستند، اما در نهایت نمی توانند تضاد بنیادین میان ناخودآگاه فرویدی و ناخودآگاه زیباشناختی را حل کنند. او تحلیل می کند که پیامدهای فلسفی این تصحیحات، گاه به تحریف یا ساده سازی تجربه هنری می انجامد. فروید با این تصحیحات، سعی در جا دادن هنر در چارچوب مکانیزم های روان شناختی خود داشت، اما رانسیر استدلال می کند که هنر دارای منطق و استقلال خاص خود است که فراتر از هرگونه تقلیل روانکاوانه است. این فصل، به نوعی تأکیدی مجدد بر استقلال ناخودآگاه زیباشناختی و نقد رانسیر بر هرگونه تلاش برای تقلیل آن به حوزه روانکاوی صرف است.
فصل ۷: درباره ی گوناگونی استفاده از جزئیات (On the Diversity of the Use of Details)
اهمیت و نقش جزئیات، هم در تحلیل روانکاوانه و هم در تحلیل زیباشناختی، انکارناپذیر است. در روانکاوی، جزئیات کوچک (مانند لغزش های زبانی، رؤیاها یا نمادها) می توانند پنجره ای به ناخودآگاه و آرزوهای پنهان باشند. در هنر نیز، یک جزئیات کوچک در یک اثر هنری می تواند کل معنای آن را دگرگون کند یا لایه های عمیق تری از تفسیر را بگشاید. رانسیر در این فصل، به بررسی تفاوت ها و گوناگونی در نحوه استفاده و تفسیر این جزئیات در هر دو حوزه می پردازد.
نقد اصلی رانسیر در این بخش، بر تعمیم پذیری و استانداردسازی روش های تفسیر جزئیات از یک حوزه به حوزه دیگر است. او استدلال می کند که روش های فرویدی برای تفسیر جزئیات در متن بالینی و روانکاوانه، لزوماً قابل تعمیم به تحلیل آثار هنری نیستند. تفسیر روانکاوانه ممکن است به کشف معانی پنهان در ناخودآگاه فردی هنرمند کمک کند، اما این به معنای درک کامل و جامع از ماهیت اثر هنری نیست. رانسیر بر این باور است که جزئیات در هنر، بیش از آنکه صرفاً نشانه هایی از ناخودآگاه فردی باشند، خود به مثابه «اشکال حسیّت» عمل می کنند و به شیوه خاص خود، اندیشه ای را که نمی توان اندیشید، آشکار می سازند. این تفاوت در نحوه مواجهه با جزئیات، بار دیگر بر استقلال ناخودآگاه زیباشناختی از ناخودآگاه فرویدی تأکید می کند.
فصل ۸: تضاد میان دو نوع پزشکی (The Conflict Between Two Types of Medicine)
فصل پایانی کتاب «ناخودآگاه زیباشناختی» به بررسی تضاد بنیادین میان «دو نوع پزشکی» می پردازد: پزشکی پوزیتیویستی رایج و پزشکی روانکاوی. رانسیر نشان می دهد که فروید روانکاوی را در تقابل با پزشکی پوزیتیویستی زمان خود بنیان نهاد؛ پزشکی که بر مشاهده عینی، علل فیزیکی و درمان های مادی تمرکز داشت و جنبه های ذهنی و ناخودآگاه بیماری ها را نادیده می گرفت. فروید با ابداع روانکاوی، به دنبال ارائه یک رویکرد جایگزین بود که به قلمروهای پنهان ذهن، رؤیاها و نمادها توجه کند و از این طریق، معنای جدیدی به بیماری و درمان ببخشد.
رانسیر نتیجه گیری می کند که این تضاد میان دو نوع پزشکی، نه تنها بر ماهیت روانکاوی تأثیر گذاشت، بلکه به شکلی عمیق تر، با بحث کلی ناخودآگاه و زیبایی شناسی ارتباط دارد. او نشان می دهد که چگونه رویکرد فرویدی، در حالی که به دنبال رهایی از محدودیت های پوزیتیویسم بود، خود به نوعی «روش شناسی» تبدیل شد که گاه به تقلیل پیچیدگی های زیباشناختی به الگوهای از پیش تعیین شده می انجامید. این فصل، به نوعی جمع بندی نقد رانسیر بر روابط میان این دو حوزه و تأکید او بر اهمیت درک مستقل ناخودآگاه زیباشناختی است؛ ناخودآگاهی که نمی توان آن را صرفاً به یکی از این دو مدل پزشکی، چه پوزیتیویستی و چه روانکاوانه، تقلیل داد. رانسیر بر آن است که هنر و ادبیات، خود فضایی برای درمان و فهم هستند که نیازی به توجیه از منظر پزشکی به معنای سنتی یا حتی روانکاوانه ندارند.
اهمیت ناخودآگاه زیباشناختی در افق اندیشه معاصر
کتاب ناخودآگاه زیباشناختی ژاک رانسیر، با ارائه ی یک تحلیل انتقادی و عمیق از نسبت پیچیده میان روانکاوی فرویدی و قلمرو زیباشناسی، اثری بی بدیل در فلسفه ی معاصر است. رانسیر نه تنها به واکاوی ریشه های تاریخی و نظری ارتباط فروید با هنر می پردازد، بلکه با ظرافتی خاص، مرزهای تبانی و تضاد میان «ناخودآگاه فرویدی» و «ناخودآگاه زیباشناختی» را ترسیم می کند. مهمترین دستاورد او در این کتاب، تأکید بر استقلال و خودبسندگی «ناخودآگاه زیباشناختی» است؛ مفهومی که فراتر از هرگونه تقلیل گرایی روانکاوانه یا حتی پزشکی، به «اشکال حسیّت» و «اندیشه به آن چیزی که نمی اندیشد» اشاره دارد.
رانسیر نشان می دهد که هنر و ادبیات، صرفاً نمودهای ناخودآگاه فردی یا مکانیزم های روانی نیستند، بلکه خود فضایی برای ظهور معنا، ادراک و دگرگونی اند. «انقلاب زیباشناختی» مورد بحث او، نه تنها یک تحول هنری، بلکه یک دگرگونی پنهان در شیوه ادراک جهان و توزیع «حس» در جامعه است. این کتاب برای دانشجویان و پژوهشگران رشته های فلسفه، هنر، ادبیات و روانشناسی، یک راهنمای ضروری و مرجعی ارزشمند است. مطالعه ی این اثر، دیدگاهی نو و انتقادی در فهم رابطه هنر، روانکاوی و فلسفه ایجاد می کند و به خوانندگان کمک می کند تا با پیش فرض های رایج در این حوزه ها، هوشمندانه تر برخورد کنند.
با توجه به اهمیت و عمق مباحث مطرح شده، مطالعه ی کتاب اصلی ناخودآگاه زیباشناختی به خوانندگان علاقه مند توصیه می شود تا درکی جامع تر و دقیق تر از استدلال های ظریف و پرمغز ژاک رانسیر به دست آورند. این خلاصه، دروازه ای برای ورود به جهان فکری یکی از مهمترین فیلسوفان دوران معاصر است.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کامل کتاب ناخودآگاه زیباشناختی – ژاک رانسیر" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کامل کتاب ناخودآگاه زیباشناختی – ژاک رانسیر"، کلیک کنید.